یک دانشجوی پزشکی



با یه سوال چالشی شروع کنم

توی مهمونی هستی ؛ ترجیح میدی باهوشترین فرد اتاق باشی یا ساده ترین؟

(توضیح واضحات : مستقل از سطح مدعوین  ، میخوای بر دیگران ارشدیت داشته باشی و نگاهت بهشون از بالا به پایین باشه یا میخوای ازشون یاد بگیری و خودتو ارتقا بدی )

خودم هنوز جوابی براش ندارم

از آرزوهایی که پنج یا ده سال پیش داشتی به کدوماشون رسیدی؟

مسلما منظورم داشتن کت جادویی (سریال شبکه سه )، سوار شدن بر تک شاخ ؛ رویین تن شدن یا بر قراری صلح ابدی در جهان نیست

دوستیی که 6-7 سال پیش میخواست سالی دوتا نوبل بگیره الان دغدغه ذهنیش اینه که چرا یکی نمیاد منو بگیره(واقعی)

خود من ده سال پیش فکرشم نمیکردم سال 99 اینجا باشم 

افسردگی از دیدگاه روانشناس ها ناشی از ناکامی در زندگیه ، روانپزشک ها میگن به خاطر اختلال واسطه های عصبیه . هردو درست میگن .اینکه نتونستی به چیزی که میخواستی برسی خب غمگینت میکنه و با دارو اون حس غم برطرف میشه

اینکه حس کنی استعداد ها و توانایی هات بلااستفاده موندن درد کمی نیست اینکه چه پیشینه ای داشتی . معشوق هزاران نفر بودی اما الان کمک آشپز یه رستوران درجه سه هستی اینکه گل طلایی رو توی فینال جام جهانی فلان سال واسه آلمان زدی اما الان نظافتچی دستشویی هستی

نمیدونی خوشحال باشی که میتونست بدتر از این باشه یا بابت زندگیت شاکی باشی و به خاطر آرزوهایی که از دست رفتن ناله کنی. زندگی پوکر فیس بهت نگاه میکنه و کار خودشو میکنه 

 

 

 

عنوان مطلب بخشی از اهنگ حال من خوب نیست -دایان


 

در قدم اول اینجوری بگم که با لفظ شکست عشقی مخالفم

به دوستانی که تمایل به چسبنده بودن دارن نکته ای رو گوشزد میکنم که دوست ندارن بشنون و ممکنه از من بدشون بیاد اما چه باک

آدما میان که برن . همون اندازه که بودنشون خوبه رفتنشون هم خوبه

کسی که میره با یه سیلی به ما یاد اوری میکنه که هوی فلانی ! هوا برت نداره ؛ همچین تحفه ای هم نیستی .

اگه اینجوری به ماجرا نگاه کنی که طرف با رفتنش بهت کمک کرده تا آدم بهتری بشی ، به نظرم جا داره ازش تشکر هم بکنی

چرا باید با تو بمونه؟ تو چی داری که اون بخواد تا ابد با تو توی رابطه بمونه؟ پس سعی کن خواستنی تر بشی اون شعار معروف اونقدر خوب باش که گرفتن خودت از بقیه براشون بزرگترین مجازات باشه

اگه خواستنی بودن رو در ظاهر میبینی باید بگم ظاهر اونقدرا ماندگار نیست. ژل و فیلر و بوتاکس و زاویه فک راینوپلاستی ژنیوپلاستی بلفاروپلاستی ماموپلاستی لمینیت و ونیر و چیزایی که فقط جنبه ی زیبایی اونم موقتی و با ریسک آسیب پایدار به سلامتی دارن که چی؟ چه دستاوردی واسه خودت داره ؟

بگذریم

شکست رابطه یا بهتر بگم پایان رابطه به معنی باختن نیست

رابطه برد و باخت نداره

اگه حس باختن میکنی اشتباه از خودته اما پذیرفتن این اشتباه کار سختیه . در نتیجه بازی کردن نقش قربانی رو انتخاب میکنی تا ترحم دیگران رو جلب کنی مهرطلب بودن شاخ و دم نداره ، گدایی محبت همینه

اگه فکر میکنی تو خوب مطلق بودی و اون بهتر از تو گیرش نمیاد . اگه فکر میکنی لیاقت نداشته بهتره بگم ادما ضربه هایی که خوردن رو خوب یادشون میمونه اما ضربه هایی که زدن نه

اون دون ژوانی که هیچوقت دست رد به سینه ش نخورده ؛ من نیستم


همیشه فیلم ها و داستان های تلخ رو نسبت به ماجراهای پایان خوش ترجیح میدادم در واقع برام بیشتر ملموسه

از خاطرات روزهای کوهنوردی وقتی ساعت های طولانی توی کویر یا کوه بدون آب گیر میوفتادیم ، مسیرهای سخت و دیواره رو با اشک و اه و گریه طی میکردیم وقتی تا کمر تو برف بودیم وقتی حس میکردیم گم شدیم یا اون شبایی که از سرما تا صبح تو پناهگاه یا شکاف سنگ ها سگ لرز زدیم ، وقتی شب دچار ارتفاع زدگی شدم همه ی اونا از برنامه های طبیعت گردی و جنگل و خانوادگی واسم لذت بخش تر بود

توی شرایط سخت کمتر احساس تنهایی میکردم . سختی واسم حس زنده بودن داشت .توی فیلم پلتفرم یه جای هست که تریماگاسی به گورنگ میگه تو از اونایی هستی که اگه توی طبقات بالا (رفاه کامل) باشی خودتو پرت میکنی پایین

من همونی ام که تو شرایط سخت زنده میمونم ، درد بهم یاداوری میکنه که هنوز زنده ام تلاش برای زندگی و تنازع بقا بهم انگیزه میده اگه بیکار باشم عصبی و سویسیدال میشم 

.

# علامت سوال . شادمهر


میگه  چه حوصله ای داری که خودتو معلق نگه داشتی

میگم تو هدفت رو میخوای من از مسیر لذت میبرم یا بذار اینجوری بگم تو مقصود رو میخوای من مسیر رو

.

میگم هیچوقت نپرس پس کی میای خواستگاریم

میگه اگه فلان تاریخ اومدی که اومدی اگه نیومدی برو دس خدای مهربون

جوابی نمیدم اما تو ذهن خودم مسئله رو بررسی میکنم و نتیجه رو هم که واضح میبینم

.

میگه چرا نمیخوای بامن تو یه خونه زندگی کنی؟

میگم یه سری محدودیت داره

میگه تا کی اینجوری ادامه داره اگه یه سال دو سال دیگه با هم نباشیم چی؟ 

میگم مهم الانه

بق میکنه میگه نشونه ی بدیه

.

میگه از اینکه ویرجین نیستم نگرانم

میگم مگه انتخاب خودت نبوده ؟

میگه با چند نفر باید اشنا بشم، بهشون دل ببندم و رابطه که به جاهای خوبش رسید شرایطم رو بگم و اونا منو پس بزنن شاید یکیشون منو قبول کنه

نظرم رو واسه خودم نگه میدارم

.

یه ربع لاینقطع حرف میزنه ، نفس نمیکشه 

میگم افتادی رو دور باطل و واضحه که خودت نمیدونی

میگه خب اگه خودم عقل داشتم که از تو نمیپرسیدم

میگم واضحا دنبال اینی با یکی آشنا بشی که هدفش ازدواج باشه و تا اینجاش بد نیست 

مشکل از جایی شروع میشه که خیلی تند میری و نمیتونی هدفت رو پنهان کنی.

.

میگه وقتی دل میبندم نمیخوام دل بکنم

میگم تو رابطه داری ، کار میکنی ، ادای استقلال درمیاری اما مستقل نیستی

تو یکیو میخوای که مسیولیت زندگیت رو قبول کنه واسش قرمه سبزی درست کنی بهت حق طلاق و حق خروج از کشور بهت بده مهریه ت هم 50 درصد اموال شوهرت باشه

اینده ت رو هم میخوای پیش بینی کنم؟ در سال اول ازدواج ده کیلو وزن اضافه میکنی . ساعت کاریت رو خیلی کم میکنی و هدف بعدی که واسه زندگیت تعیین میکنی میشه فرزند

.

میگه من آدم ساختن و تعمیر کردنم نه تعویض کردن . من فرزند پدر مادری ام که خیلی مشکلاتشون بیشتر بوده اما جدا نشدن

میگم از فضل پدر تو را چه حاصل؟ اونا نسل قدیم تر بودن تربیت و تحصیل و شرایطشون فرق داشت. فرق هست بین کسی که میتونه بره ولی میمونه با کسی که مجبوره بمونه. مادر تو طلاق میگرفت کجا رو داشت که بره؟ سرکوفت اطرافیان. نگاه جامعه . حتی معیشتش هم تحت شعاع قرار میگرفت


علی از من 3 سال بزرگ تره با سواد پر انرژی خیلی مودب و اجتماعی.

حیف فقط یه روز باهاش شیفت بودم توی یه درمانگاه جدید ، خیلی خلوت و تقریبا دوست نداشتنی

عکس کوچولوش رو بهم نشون داد پنج سالش بود و شرور به نظر میرسیدگفتم چه خوشگله گفت به مامانش رفته

هرچند خود علی هم چهره ی گشاده و خوبی داشت اما بیچاره موهاش کم پشت شده. کارشناسیش رو پرستاری خونده بود الانم ترم آخر ارشد ژنتیک 

زیست میخوند واسه کنکور سراسری با هدف دندونپزشکی

گذاشتم  حرف بزنه 

رسید به اونجایی که یک ساله خانومش سر ناسازگاری گذاشته و با چیزایی که تعریف کرد یه پیش داوری هایی کردم اما به صورت نظر شخصی واسه خودم نگهش داشتم

به من ربطی نداره . تجربه ی اون به درد من نمیخوره و تجربه ی من به درد اون

با احترام ازش حرف میزد و ( اون خانوم ) خطابش میکرد . واسه حضانت فرزند قراره دادگاه تصمیم بگیره

400 سکه!

140 تا سکه رو دادگاه به عنوان استطاعت در نظر گرفته واسش به صورت یه نیم سکه هر ماه

طلاق به درخواست همسرش بوده اما علی گفته مهریه رو هم پرداخت میکنم

گفت نمیشه که به زور کسی رو نگه داشت

حرف کثیفیه اما فکر  میکنم کاش یکی هم پیدا میشد تا 23 سال اینده ماهی 6میلیون به حسابم میریخت


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

TAROM STUDENT CLUB حجت الاسلام احمد خوشخو کلینیک لیزر مو , کلینیک جوانسازی پوست انجمن عکاسان گناوه پوست، مو و زیبایی جدیدترین ها دیجی سازه گروه تجاری درب عالی قاپو بهترین آموزشگاه موسیقی تهران تظمینی|اموزش کار با گوشی اندروید در اصفهان